Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (4233 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Lügendetektor {m} U دروغ سنج
Polygraph {m} U دروغ سنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
lügen U دروغ گفتن
ich müsste lügen, wenn ... U من باید دروغ می گفتم اگر ...
das Blaue vom Himmel lügen <idiom> U شدیدا زیاد دروغ گفتن [اصطلاح مجازی]
wie gedruckt lügen <idiom> U سریع و دیوانه وار دروغ گفتن [اصطلاح روزمره]
Lügen haben kurze Beine. <proverb> U دروغ عمرش کوتاه است. [زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
Lügen verbreiten U دروغ پخش کردن
Lüge {f} U دروغ
nichts als Lügen U بغیر از دروغ هیچ چیز
nichts als lauter Lügen U بغیر از دروغ هیچ چیز
Unwahrheit {f} U نادرستی [دروغ]
laute Lüge U دروغ خالص
Verräter {m} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
Veleumder {m} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
Verräterin {f} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند. [زن]
Verleumderin {f} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند. [زن]
Meineid leisten U سوگند دروغ خوردن [گواهی دروغ دادن ]
falsch schwören U قسم دروغ خوردن [شهادت دروغ دادن]
fabulieren U دروغ ساختن
Ente {f} U خبر دروغ
Erzschwindel {m} U دروغ بزرگ
Falscheid {m} U سوگند دروغ
sich [Dativ] einreden U به خود دروغ گفتن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1من از دروغ خوشم نمیاد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com